سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش در عرصه تنهایی یک مرد غریب .. .. همه رنج و غم عالم خاک .. .. جوشن رزم نمی پوشیدند .. .. کاش در شام هم آغوشی مردی با درد .. .. بین مستان خرابات نشین .. .. یک دو تن جام نمی نوشیدند .. .. کاش در روز وصال یاران .. .. دستان خشن عادت هر روز .. .. به روی خورشید، چادر تیره شب را نمی پوشیدند .. .. توبه کردم ز هم آغوشی می،اما کاش .. .. بین پستوی فراموشی درد .. .. این همه خم به فراخوانی من .. .. دست افشان نمی جوشیدند

« شب است... » - اشک ستاره

کویر آزاد :: 87/9/21:: 8:48 صبح

شب است‌
رقص عریانی ماه
و فرود اشک،
همچون دری غلطان از گوشهء چشم ستاره‌ای تنها
فریاد مرگم باد، مرگم باد...
به نشانهء شجاعت و نترسی
و صد البته از سر ناچاری،
را به میهمانی سکوت افتخار داده‌ام،
و ترواش بذاق، در حضوری گریزپا،
از دهان شکم‌باره‌ای حریص،
بر چشمان دخترکی بی‌بابا را،
چه سلانه سلانه نظاره‌گرم
بوی تعفن تنهایی و بی‌کسی دخترک،
و فضای عطرآگین روحش را،
به صلابهء مکافات قبل از گناه سپرده،
و همچنان سر سپرده
فریاد مرگم باد، مرگم باد را به میهمانی سکوت افتخار داده‌ام

شب است
شبی آبستن
آبستن روزهای تار و سیاه یک محتاج
نطفه: دمل چرکینی از عنصر پول
نطفه‌ای که مادرش را می‌کشد
نطفه‌ای که حنجره‌اش سیراب می‌شود،
از سرشک اقیانوس گونه،
قطره‌های اشک چشم کودکان حسرت به‌ دل مانده،
و آرزو به گور برده

 

« شب است
شبی که ستاره نقره می‌پاشد
ماه می‌رقصد! »

شب است
شبی تاریک و ظلمانی
ظلمانی‌تر از تداوم مظلومیتی که،
همیشه مظلومان حتی در خواب خویش نمی‌بینند

شب است،
شبی که بسترها سرد و خالی از نفس گرم دو همدم
شبی که ثانیه‌ها ساعت شده‌اند!
و اشک داغ و سوزان شمع،
چشم انتظار، لحظات نفس‌گیر مرگ خویش،
ثانیه‌هایی آکنده از وحشت و درد
ثانیه‌هایی از انتظار مرگ و نیستی،
در پای چوبهء دار هستی!!!
( براستی چرا در لحظه‌هایی که شمع می‌میرد، ما در خواب نازیم؟؟؟ )


موضوعات یادداشت

:: RSS ::
::مهر افروزی ها::

101881

::مشتی از خاک کویر::

ما تشنه لبان را غم بی آبی نیست... سراب ما را بس... چونکه فریاد دل تشنه ما اینست و بس... رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس... گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت

::گشتی در کویر::
:خواهی یافت

همچو طوفان شنی
خاک کویر را در نوردید!

::نشانی از کویر::
وسعت کویر از آن تو ای دوست، دانه ای ما را بس
::همرهان کویر::

دفترچه ممنوع
در انتظار باران
بازگشت یک دیوانه
شب آفتابی
هنوز هم تشنهء تشنگی ام
افسون سراب
زیباترین حرفت را بگو
دادار و دست نوشته های دیدار
هجرت سوی تو
خنده های ناشیانه
بهارستان
در کوچه های بیقراری
تف به هر چی عشقه
نغمه درد
تنهاترین اشک
اقیانوس اشک
صدایم کن! از پشت نفسهای گل ابریشم
سکوت آسمان
اسب وحشی
کویر خیال
و دشت است خلوتم
خیره شدم در قاب خالى فریاد و صداى شبانه ام را باد اوراق مى کند
پیام گل سرخ
زبان اشک
سکوت شب
گل همیشه عاشق
JUST FOR YOU
دخترک آسمانی
اشک شب

::آوای آشنا::
::اینجا مرا خواهی یافت::
::یادگاری از کویر::
::واحه ای از کویر::