سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش در عرصه تنهایی یک مرد غریب .. .. همه رنج و غم عالم خاک .. .. جوشن رزم نمی پوشیدند .. .. کاش در شام هم آغوشی مردی با درد .. .. بین مستان خرابات نشین .. .. یک دو تن جام نمی نوشیدند .. .. کاش در روز وصال یاران .. .. دستان خشن عادت هر روز .. .. به روی خورشید، چادر تیره شب را نمی پوشیدند .. .. توبه کردم ز هم آغوشی می،اما کاش .. .. بین پستوی فراموشی درد .. .. این همه خم به فراخوانی من .. .. دست افشان نمی جوشیدند

ای آدمک، نشناختی؟ - اشک ستاره

کویر آزاد :: 91/5/4:: 6:2 عصر

آی آدمک
نشناختی؟

این منم
منتظری چشم به راه
این منم قاصد بدخبر مرگ عاطفه
این منم، همان مرد خسته
طعم گس آرزوهای ماسیده، بر دلهاش شکسته
سرو قد خمیده ی، دیروز شاداب
از میانه دریا برگشته ی تشنه
سهم غم از رزق آدمیان

این منم
منتظری چشم به راه
سینه سرخی پر شکسته
صاحب شانه های به بالا نشانه رفته
که دیگر هیچ نمی دانم

این منم
منتظری چشم به راه
جای سرخ سیلی باد زمستانی
بر گونه های گل انداخته ی کودک یتیم
شرم سیاه مرد بی چیز
آه جگر سوز مادر داغدیده
انتظار زجرآور مرگ رفیق از سرطان بدتر دیده

آری
این منم
منتظری چشم به راه

عصاره ی هر چه درد

این منم
منتظری چشم به راه
گم کرده راهی از کاروان مانده
از کاروان مانده ای مترود
سیلی خورده ی امواج تغابن
شرح بی پی نوشت حکایت مردی بر چاه
دردی در دل

این منم
منتظری چشم به راه
خسته
آرزومند آرزوهای محال
مضحکه هر چه آدم و آدمک
دلقک نشان داغ بر دل
خنده روی خونین جگر
صبر صبر صبر

این منم
شراره های سرگردان منقل باد دیده روزگار
از چاله بر خاسته ی بر چاه نشسته
پشت پا خورده از هر که بر دل نشسته

این منم
منتظری چشم به راه
تنهایی میان جمع
سودا زده ای هستی باخته
هستی باخته ای سودا زده
غارت شده ی انبان تهی
دلباخته عاشق

این منم
منتظر
خسته
نشناختی؟

 

یاحق. کویر

 


موضوعات یادداشت

:: RSS ::
::مهر افروزی ها::

101913

::مشتی از خاک کویر::

ما تشنه لبان را غم بی آبی نیست... سراب ما را بس... چونکه فریاد دل تشنه ما اینست و بس... رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس... گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت

::گشتی در کویر::
:خواهی یافت

همچو طوفان شنی
خاک کویر را در نوردید!

::نشانی از کویر::
وسعت کویر از آن تو ای دوست، دانه ای ما را بس
::همرهان کویر::

دفترچه ممنوع
در انتظار باران
بازگشت یک دیوانه
شب آفتابی
هنوز هم تشنهء تشنگی ام
افسون سراب
زیباترین حرفت را بگو
دادار و دست نوشته های دیدار
هجرت سوی تو
خنده های ناشیانه
بهارستان
در کوچه های بیقراری
تف به هر چی عشقه
نغمه درد
تنهاترین اشک
اقیانوس اشک
صدایم کن! از پشت نفسهای گل ابریشم
سکوت آسمان
اسب وحشی
کویر خیال
و دشت است خلوتم
خیره شدم در قاب خالى فریاد و صداى شبانه ام را باد اوراق مى کند
پیام گل سرخ
زبان اشک
سکوت شب
گل همیشه عاشق
JUST FOR YOU
دخترک آسمانی
اشک شب

::آوای آشنا::
::اینجا مرا خواهی یافت::
::یادگاری از کویر::
::واحه ای از کویر::