• وبلاگ : اشك ستاره
  • يادداشت : « بر بلنداي مكنت»
  • نظرات : 0 خصوصي ، 31 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + دختر کوير 

    شب و تاريکي ونخلستان و غربت

    يه کيسه نان و 2 کيسه محبت

    سحر محراب با شمشير ميگفت

    چه کردي با علي اي بي مروت

    سلام همسايه.

    به ديدارم بيا اي مهربان براي خواندن يک پريشان گويي ...


    براي تو مي نويسم ...


    براي تو مي نويسم از عمق احساسم

    مي نويسم تا شايد بداني تپش قلبم در سينه......

    به خاطر توست

    براي تو مي نويسم که بداني تو بودي آن يگانه عشقي

    که در لابه لاي خرابه هاي قلبم لانه کرد

    و از آنها گلستاني جاودانه ساخت.

    براي تو مي نويسم تا بداني دوريت براي من ......

    مثل دوري ماهي از آب است و دوري کبوتر از آسمان .....

    براي تو مي نويسم ديگر از عشق وجودم......

    با فريادي خاموش که در لابه لاي هياهوي عشق کم شده ......

    براي توست اي عشق ....


    به اميد ديدار و در پناه او ...

    روح غمگين هنگامي که با روحي شبيه خود متحد مي شود، تسکين مي يابد ...دل هايي که به واسطه غم به هم گره مي خورند ، در شوکت شادماني از هم جدا نخواهند شد .عشقي که با اشک تطهير شده است ، پاک و زيبا جاودانه مي ماند.

    كاش زندگي فرصت دوباره تكرار شدن تو بود!

    به منم سر بزني خوشحال ميشم

    + ... 
    خوب بود

    سلام.راضيه هستم.(اشك شب)

    خيلي وقت بود بي وفا شده بودم. سر نميزدم.شرمنده!من رو ببخشيد!

    آسمان ميكشيد ناز ماه را...رسم هميشه ي زمين دوري روزها بوده...

    اسباب کشي کردم...يه سر بهم بزنيد,خوشحال ميشم!

    سلام همسايه.

    با يک دو بيتي به روزم.


    آتش بزن دلم را ...

    بسوزانم ...

    باران گرفته است ...

    و حسي دوباره از تبار هراس انگيز زندگي ...

    و يا شايد کمي عشق ...

    اگر عشق کم ، نيز عشق باشد ...

    که نيست ...

    گرماي نفسهايت ...

    طعم از ياد رفته ي لبانت ...

    و هيجان لرزان تنت ، با گرمايي که مي سوزاند يکي يکي خاطراتم را ...

    و باران نه صداي ترنم نفسهايت که ريتم زندگي را زمزمه مي کند ...

    و من مضطربم ...

    ترس هميشه و هماره ...

    گويي انتظار لحظه رفتنم ...

    من هميشه به شوق لحظه آمدنت رفتنت را نظاره کرده بودم ...

    کجاي هجاي هستي وقفه اي افتاد که من نيست شدم و تو هست هميشه ...

    نه ....

    دلم نگرفته ...

    چشمانم چشم به راه نيستند ...

    انتظارت را نمي کشم ....

    نه فلاني ! ...

    ياد گذشته و دلتنگ لحظه هاي رفته نيستم ...

    من تنها با تو هستم ...

    با تو هستم ...

    بي تو براي تو ...

    در خود وا مانده ام ....

    دلم برايت تنگ شده ...

    دلتنگ تو ....

    تو که مي دانستيم ...

    راست مي گفتي فلاني ! بويي از عشق در من نيست ...

    حرف از آن نيز نه کار من که شايسته ي من نيست ...

    چه برسد به نوشتن ...

    تو مي داني ...

    که اين دست نوشته ها نيز جز اعلان عمومي تنهايي و جلب نظر ديگران برايم نيست ...

    تو که مي داني ...

    اين نوشته نه ديگر نوشته ي من هم حتي نيست اما دلتنگم فلاني ...

    در قاعده نمي گنجد کلماتم ....

    وزن نمي گيرد اين بار کلامم ...

    اما دلتنگم ...

    دلتنگ تو ...


    در پناه او ...

    ممنونم از لطفت...به ياد همه بودم...با سلام.

    سلام ! نه من فاميل ندارم تو راديو ...

    ممنون كه اومدين ...

    بازم بياين به روزم ....

    تا بعد ...

    23 نقطه

    خيلي قشنگ بود ....

    + didar 

    مردگان پر تحرک...گور سرد ... صداي زنگ دار سکوت

    خلصه ايست بي بو

    پاينده باشي رفيق

    سلام. نمي دونم چرا هواي كوير كردم... سراب را از ياد برده اي كوير؟

    سلام كوير هميشه بهار

    حال و احوالتون؟

    عيد شما خيلي مبارك.

    سلام دوست عزيز ... وبلاگ قشنگي داري اميدوارم موفق باشي
    من آماده تبادل لينک هستم خوشحال ميشم
    به من سر بزن

    دلم تنگ شده بود

    منو فراموش كردي كوير

    ...

    سلام

    قشنگ مي نويسي!

    به منم سري بزن و نظرت رو در مور د تبادل لينك بگو!

       1   2   3      >