سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش در عرصه تنهایی یک مرد غریب .. .. همه رنج و غم عالم خاک .. .. جوشن رزم نمی پوشیدند .. .. کاش در شام هم آغوشی مردی با درد .. .. بین مستان خرابات نشین .. .. یک دو تن جام نمی نوشیدند .. .. کاش در روز وصال یاران .. .. دستان خشن عادت هر روز .. .. به روی خورشید، چادر تیره شب را نمی پوشیدند .. .. توبه کردم ز هم آغوشی می،اما کاش .. .. بین پستوی فراموشی درد .. .. این همه خم به فراخوانی من .. .. دست افشان نمی جوشیدند

« خشم های بی پایه » - اشک ستاره

کویر آزاد :: 85/6/26:: 9:6 صبح

لحظه ها، آبستن حادثه ای بی اراده
خرمن طلایی باور،
شعله ور
غوطه ور
در تب عفونت زخمی کهنسال

هوای نفس ها
غرق گرداب آهن و دود
رهسپار تا بن بست انسداد
در اوج قله مقدس خشم
پیر دختری ترشیده رو، بنام تنفر زاده می شود

فرو غلطیدن قطرات درشت عرق
به ندرت عشق و عطوفت
بر وسعت جبین و پیشانی
آسمان نقره فام حقیقت تیره و طوفانی
شیاطین وسوسه با گرزهای آتشین کبر
بر فرق تعقل می کوبند
بر فرق انسان با حیوان می شورند

زمستان میهمان ناخوانده سفره بهاری دلها
لحظات ناب
بایگانی در قاب خاطره
حرمت و ندامت پیوست
در غروب هر لبخند

شمع ها، پیکره زندگی را
قطره به قطره
حسرت به دل می گریند
پروانه ها زبانه می کشند

پرستوها ز بیم برف و کولاک
عجولانه می کوچند از رخسار سبز بهار
و به بهانه فروشی قسمت
می میرند در اطراقی نافرجام
در سردی برف کوچه های نا آشنا و تو درتوی غربت

سترگ مرد غیرت
می تازد چشم و گوش بسته
بر زمین فسرده عادت
چموش اسب حسادت
دست پیش می گیرد بر جسارت قلبها
با غفلتی بی دقت

شکوفه های صورتی گیلاس
در قمار صد رنگی هر رنگ
رنگ می بازد
بر صورتکهای تکیده و زرد رنگ

بیایید، برای دمی، ثانیه ای
روح خسته زمان را در تکرار نیاکانمان نیازاریم
بیمه نامه نفرین را بر سرقفلی احساس خویش امضاء نکنیم

یکدیگر را دوست بداریم
یکدیگر را دوست بداریم

و وحشت سایه ها را به فال نیک بگیریم

« به امید اطراق در وسعت مهربانی »

 

یاحق. کویر


موضوعات یادداشت

:: RSS ::
::مهر افروزی ها::

101814

::مشتی از خاک کویر::

ما تشنه لبان را غم بی آبی نیست... سراب ما را بس... چونکه فریاد دل تشنه ما اینست و بس... رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس... گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت

::گشتی در کویر::
:خواهی یافت

همچو طوفان شنی
خاک کویر را در نوردید!

::نشانی از کویر::
وسعت کویر از آن تو ای دوست، دانه ای ما را بس
::همرهان کویر::

دفترچه ممنوع
در انتظار باران
بازگشت یک دیوانه
شب آفتابی
هنوز هم تشنهء تشنگی ام
افسون سراب
زیباترین حرفت را بگو
دادار و دست نوشته های دیدار
هجرت سوی تو
خنده های ناشیانه
بهارستان
در کوچه های بیقراری
تف به هر چی عشقه
نغمه درد
تنهاترین اشک
اقیانوس اشک
صدایم کن! از پشت نفسهای گل ابریشم
سکوت آسمان
اسب وحشی
کویر خیال
و دشت است خلوتم
خیره شدم در قاب خالى فریاد و صداى شبانه ام را باد اوراق مى کند
پیام گل سرخ
زبان اشک
سکوت شب
گل همیشه عاشق
JUST FOR YOU
دخترک آسمانی
اشک شب

::آوای آشنا::
::اینجا مرا خواهی یافت::
::یادگاری از کویر::
::واحه ای از کویر::